درعربی به کلماتی هم خانواده می گویند که ازیک ریشه گرفته شده باشند و حرف های اصلی آنها پشت سرهم بیایند مانند :
رابط - مربوط - ارتباط - ربط
عجله - عجول - عاجل و تعجیل
تدریس - دروس - مدرس - درس
عامل - معمول - عمال - عمل
تعلیم - عالم - معلم - معلوم
نظر - ناظر- منظور- منتظر- انتظار- منظره- نظارت
نکته :
کلمات هم خانواده درعربی از نظر معنی به هم نزدیک هستند و دربیشتر مواقع سه حرف مشترک دارند .
کلمات هم خانواده در فارسی :
ملاک هم خانواده بودن در فارسی بن ماضی و مضارع است .
کلمه هایی که بن ماضی و مضارع یکسانی داشته باشند با هم هم خانواده هستند .
مانند :
دانش - دانا - دانشمند - دانا و نکته دان
نکته :
بعضی از هم خانواده ها درزبان فارسی بن فعلی ندارند .
مانند :
گل زار - گلستان - گل خو - گلدان - گلنوش - و گل رخ
هنرور - هنرمند - هنر دوست - هنری و باهنر
بن فعل :
به جزو ثابت و اصلی فعل که مفهوم انجام کار یا روی دادن حالتی را بیان کند بن فعل گویند .هرفعل دارای دوریشه یا بن است که عبارتند از :
بن ماضی :
برای پیدا کردن بن ماضی باید تصور کنیم که آن فعل دیروز انجام شده است .سپس شناسه را از آخر آن فعل حذف می کنیم و به باقی مانده ی کلمه بن ماضی می گویند :
می روی __________ من دیروز رفتم .( م را حذف می کنیم .____ رفت ( بن ماضی )
می زنی_______ من دیروز علی را زدم ( م را حذف می کینم ) _____ زد ( بن ماضی )
بن مضارع :
برای پیدا کردن بن مضارع آن فعل را به صورت امری یا دستوری بیان می کینم سپس حرف ( ب ) را از ابتدا بر می داریم . به آن چه باقی می ماند بن مضارع می گویند.
می خوانند _____ بخوان ( ب را حذف می کینم ) خوان ( بن مضارع )
می گویند ________ بگو ( ب را حذف می کینم ) گو ( بن مضارع )
قیدوانواع آن
کلمه ای است که مفهوم فعل یا صفت یا کلمه ی دیگر را به چیزی از قبیل : زمان ، مکان ، حالت و چگونگی مقید سازد و از ارکان اصلی جمله باشد ، مانند : هوشنگ پیوسته کار می کند ، هرگز بیکار نمی نشیند ، هر پرسش را عاقلانه جواب می دهد . کلمات پیوسته ، هرگز و عاقلانه از قیود هستند .
ممکن ایت یک جمله دارای چند قسم از قیود باشد : بهرام ، امروز اینجا خوب کار کرد .
" امروز " قید زمان و " اینجا " قید مکان و " خوب " قید حالت است
ممکن است قیدی بر سر قید دیگر افزوده شود : محمد بسیار دیر به خانه بازگشت
قید بر دو قسمت است : مختص و مشترک
قید مختص آن است که تنها در حالت قید استعمال شود ، مانند : هرگز ، هنوز
قید مشترک آن است که در غیر حالات قید نیز استعمال شود ، مانند : خوب ، بد و امثال آن که گاهی صفت واقع شوند و گاهی قید : علی خوب کار می کند . محمد شاگرد خوبی است .
پاره ای از قیود مشهور از این قرار است :
1- قیود زمان : پیوسته ، همیشه ، گاه ، گاهی ، ناگاه ، ناگهان ، همواره ، دیر ، زود ، بامداد ، دوش ، پار ، پیرار ، شب ، روز ، دَردَم
2- قیود مکان : بالا ، پایین ، فرود ، چپ ، راست ، پیش ، پس ، آنجا ، اینجا ، درون ، برون ، هرجا ، همه جا ، ایدر
3- قیود مقدار : بیش ، کم ، بسیار ، اندک ، پاک ، سراسر ، یکسر ، بسی ، بسا ، چند ، چندان ، فراوان
4- قیود تاکید و ایجاب : البته ، لابد، لاجرم، ناچار، بی گفتگو، بی گمان ، بدرستی ، راستی را ، بی چند و چون
5- قیود ترتیب : پیاپی ، دمادم ، نخست ، درآغاز ، درانجام ، دسته دسته ، یکان یکان ، پی ، آنگاه
6- قیود نفی : نه ، هیچ ؛ هرگز ، به هیچ وجه ، به هیچ رو ، اصلا ، ابدا ، مطلقا
7- قیود وصف : خندان ، شادان ، سواره ، پیاده ، لنگ لنگان ، عاقلانه ، آشکار ، نهان ، مردوار ، بنده دار ، آسان ، دشوار ، سربسته ، نهفته
8- قیود شک و ظن : پنداری ، گویی ، گوییا ، مگر ، شاید
9- قیود استفهام : کدام ، چند ، چه سان ، مگر ، هیچ
10- قیود استثنا : جز ، جز که ، مگر ، الّا
11- قیود تمنّی : کاشکی ، کاش ، ای کاش ، بو که ، آیا بود
12- قیود تشبیه : مانا ، همانا ، چنین ، چنان